امام زمان علیه السلام (از مجموعه ۱۴ معصوم)
پدیدآور: زهرا عبدی
ناشر: جمکران
تعداد صفحه: ۲۳
یکی از دغدغههای والدینی که دوستدارند فرزندانی با ایمان داشته باشند، آشنا کردن کودکان با معصومین علیهم السلام است.
در این کتاب سعی شده است به مباحثی نظیر چگونگی ولادت امام زمان علیه السلام؛ معرفی مادر ایشان و ویژگیهای شخصیتی آن بانو؛ دوران کودکی امام زمان علیه السلام در نزد پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری؛ چگونگی رسیدن به مقام امامت در زمان کودکی؛ علائم ظهور حضرت؛ چگونگی قیام امام زمان علیه السلام و اهداف قیام ایشان و شاید بتوان گفت از همه مهم تر وظایف دوستداران و منتظران ایشان در زمان غیبت به زبانی ساده به همراه تصاویری متناسب با رده سنی ۷ تا ۱۰ سال ارائه شود.
| |
قصه ، همواره نقش موثر و سازنده خود را در افکار، اخلاق و فرهنگ انسان های تاریخ داشته است.چه بسیار کسانی که با داستان های سالم و سودمند به رشد و هدایت بار یافته اند.
با شروع تاریخ زندگی انسان، قصه گویی آغاز شد و به عنوان یکی از مسائل فرهنگی مورد علاقه انسان جایگاه اصلی خود را در میان همه ی انسان های تاریخ باز کرد.
از جمله قصه هایی که همواره گرایش و استقبال مردم را به دنبال داشته است قصه های مربوط به حیوانات است، به گونه ای که نقش اصلی یا جنبی به یکی از حیوانات اختصاص یافته است. به طور کلی حضور حیوانات در مجموعه حرکت های یک داستان به تنوع و ملاحت آن می افزاید و شنیدن و خواندن آن را دلپذیر تر می سازد.
کتاب حاضر به طور موضوعی و نوین تالیف شده است مجموعه ای از داستان های سالم ،مفید و مستند است که حیوانات و حرکت های آن ها مورد توجه قرار داده است.جنبه های آموزشی این مجموعه بسیار است و بدون استثناء هر داستانی از یک یا چند نکته تربیتی یا آموزشی برخوردار است که در تقویت عقاید، اخلاق و ابعاد دیگر فرهنگ دینی و ارزشی انسان موثر است.
معرفی کتاب
در واقع این کتاب روایت عاشقانه ۵ سال زندگی مشترک با شهید محمدخانی است.
جالب است بدانید که خود شهید محمدخانی پیش از شهادتش به همسرش گفته بوده وقتی شهید شدم خاطراتم را در قالب نیمه پنهان ماه» انتشارات روایت فتح چاپ کن» و به همین خاطر روی بعضی خاطرات تاکید داشته که همسرش تعریف کند و بعضی را نه.
گزیده کتاب
از تیپش خوشم نمی آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می رفت، کفش هایش را روی زمین می کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.
از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می دیدمش. به دوستانم می گفتم: این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همون جا مونده!»
پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی ای، پس از بازدید روز گذشته رهبر انقلاب از سی و دومین دوره نمایشگاه کتاب تهران، بخشی از توصیههای ایشان درباب مطالعه و اهمیت آن را منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
نیمساعتها!
کتابخوانی را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم. به فرزندانمان هم از کودکی عادت بدهیم کتاب بخوانند؛ مثلاً وقتی میخواهند بخوابند، کتاب بخوانند. یا وقتی ایام فراغتی هست، روز جمعهای هست که تفریح میکنند، حتماً بخشی از آن روز را به کتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستانها که نوجوانان و جوانان محصّل، تعطیلاند حتماً کتاب بخوانند. کتابهایی را معیّن کنند، بخوانند و تمام کنند. افرادی که کار روزانه دارند مثلاً کارمند اداری، کارگر، کاسب و یا کشاورز هستند وقتی به خانه میآیند، بخشی از زمان را گرچه نیمساعت برای کتاب خواندن بگذارند.
چقدر کتابها را در همین نیمساعتها میشود خواند! بنده دورههای بیست جلدی و بیست و چند جلدی کتاب را در همین فاصلههای ده دقیقه، بیست دقیقه و یک ربع ساعته خواندهام. پشت این کتابها را هم یادداشت میکنم که معلوم باشد. شاید صدها جلد کتاب را همینطور در این فاصلههای کوتاه ده دقیقهای خواندهام. بسیاری از افراد را هم میشناسم که این گونهاند. بیانات در مصاحبه صدا و سیما، در ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب» 1372/02/21
پیش از خواب!
در منزل خود من، همه افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان میبرد. خود من هم همینطورم. نه اینکه وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه میکنم، تا خوابم میآید، کتاب را میگذارم و میخوابم. همه افراد خانه ما، وقتی میخواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر میکنم که همه خانوادههای ایرانی باید اینگونه باشند. توقع من، این است. باید پدرها و مادرها، بچهها را از اول با کتاب، محشور و مأنوس کنند. حتی بچههای کوچک باید با کتاب انس پیدا کنند. مصاحبه در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب 1374/02/26
فرصتهای اندک
من میخواهم خواهشی از مردم بکنم و آن این است: کسانی که وقتهای ضایع شوندهای دارند؛ مثلاً به اتوبوس یا تاکسی سوار میشوند، یا سوار وسیلهی نقلیهی خودشان هستند و دیگری ماشین را میراند، یا در جاهایی مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر میبرند و به هرحال اوقاتی را در حال انتظار به بیکاری میگذرانند، در تمام این ساعات، کتاب بخوانند. کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس که نشستند، کتاب را باز کنند و بخوانند. وقتی هم به مقصد رسیدند، نشانی لای کتاب بگذارند و باز در فرصت یا فرصتهای بعدی آن را باز کنند و از همانجا بخوانند.
بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزی برای انجام کاری از مشهد به تهران آمده بودم. وضعیت و فضای اتوبوسهای آن روزگار برای ما خیلی آزار دهنده بود و نمیتوانستیم تحمل کنیم. دلم میخواست سرم پایین باشد و خواندن کتاب در چنین وضعیتی بهترین کار بود. ساعتی را که به این حالت میگذراندم احساس نمیکردم ضایع میشود. آن وقتها تقریباً یکساعت طول میکشید تا آدم با اتوبوس از جایی به جای دیگر میرفت. بعضی وقتها این جابجایی کمتر یا بیشتر هم طول میکشید. بههرحال چنین یکساعتهایی را احساس نمیکردم که ضایع میشود؛ چون کتاب میخواندم. مصاحبه در پایان بازدید از نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1375/02/22
بهجای آگهی تلویزیونی
گاهی میبینید یک نفر پای تلویزیون نشسته و منتظر یک فیلم است. تلویزیون آگهی تبلیغاتی پخش میکند و گاهی پخش تبلیغات بیست دقیقه طول میکشد. یکوقت است کسی به آن تبلیغات احتیاج دار؛ اما کسی که احتیاج ندارد آگهیهای تبلیغاتی را ببیند، این بیست دقیقه را چرا بیکار بنشیند!؟ یک کتاب دمِ دستش باشد؛ بردارد و بیست دقیقه مطالعه کند. اگر مردم ما عادت کنند که از این وقتهای ضایعشونده برای مطالعهی کتاب استفاده کنند، جامعه خیلی پیش خواهد رفت و فرهنگ کشور، خیلی ترقی خواهد کرد. مصاحبه در پایان بازدید از نهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1375/02/22
درباره این سایت